دان هرالد کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى در کتاب “اگر عمر دوباره داشتم…” می نویسد:
اگر عمر دوباره داشتم، مىکوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مىگرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابلهتر مىشدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مىگرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت مىدادم. به مسافرت بیشتر مىرفتم. از کوههاى بیشترى بالا مىرفتم و در رودخانههاى بیشترى شنا مىکردم. بستنى بیشتر مىخوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بیشترى مىداشتم و مشکلات واهى کمترى.
آخر، ببینید؛ من از آن آدمهایى بودهام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کردهام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشتهام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مىداشتم.
من هرگز جایى بدون یک دَماسنج، یک شیشه داروى قرقره، یک پالتوى بارانى و یک چتر نجات نمىروم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر مىکردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مىرفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مىدادم. از مدرسه بیشتر جیم مىشدم. معلمهایم را بیشتر دوست می داشتم. دیرتر به رختخواب مىرفتم و مىخوابیدم.
بیشتر سوار دوچرخه مىشدم. به سینما بیشتر مىرفتم.
بیشتر عاشق مىشدم. عاشقانه تر دوست می داشتم. شادی بیشتری مىکردم.
در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مىکنند، من بر پا مىشدم و به ستایش سهل و آسانتر گرفتن اوضاع مىپرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم که مىگوید: "شادى از خرد عاقلتر است."
حرف من هم تمام شد. قدر لحظه های بودن مان را خوب تر ؛ خیلی خوب تر بدانیم.
یادمان باشد،شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم که دیدارِ صبحِ فردا ممکن نشد.
بهترین هایی که نه من می دانم و نه شما را از خدای مهربان ، برایتان آرزو می کنم.الهی که روزهای زندگی تان ، پر از هر آنچه خوبیست باشد.
برقرار باشید ،جاوادنه !
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
پینه دستان.تقدیم به همه کاربران محترم
نظرات شما عزیزان:
|